دستهی اول روزنامهنگارانی هستند که خودشان شاعر یا نویسندهاند. این گروه از روزنامهنگاران واکنشهای متفاوتی نسبت به جریانهای ادبی نشان میدهند. بعضی شاعران و نویسندگانی که مسوولیت صفحات ادبی را برعهده دارند دچار این توهمند که روزنامهی آنها مجرایی است که تمام جریانهای ادبی برای مطرح شدن باید مجوز عبور از آنها - و به طور مشخص از شاعر یا نویسنده محترم دبیر سرویس - را بگیرند. این توهم البته با توجه به سابقهی آن در شاعران و نویسندگان معاصر چندان غیرطبیعی به نظر نمیرسد. گروه دوم اما شاعران و نویسندگانی هستند که خودشان میدانند چه جایگاهی در ادبیات دارند، واکنش آنها متفاوت از گروه اول اما از جنس عکس العمل همانهاست. این شاعران و نویسندگان حفظ و ارتقای خود در جغرافیای ادبیات فارسی را در گروی حذف نویسندگان با استعداد و منتقدین تاثیرگذار و حمایت از منتقدین بیاستعداد میدانند. مطمئنا یک منتقد بیاستعداد نمیتواند مانعی برای به چشم آمدن قلمیهای معمولی و گاه به گاه دبیر سرویس فلان روزنامه باشد.
گروه دیگری از شاعران و نویسندگان هم هستند که شعار حمایت از جریانهای اصیل را در صفحات ادبی روزنامهها سر میدهند. در واقع این گروه مجزا از دو گروه دیگر نیست و عملکرد نویسندگان این گروه در صفحات روزنامهها نشان میدهد که نیت واقعی آنها - که معمولا پشت نقاب حرفهای قشنگ نهفته است - از جنس یکی از دو گروه قبلی است.
دستهی دوم روزنامهنگاران ادبی که نه شاعرند و نه نویسنده. اینها از علاقمندان ادبیات به شمار میروند و نهایت تواناییشان در ریویونویسی است. این دسته از صاحبان صفحات ادبی چون خودشان از درک مطالب تخصصی ناتوانند نویسندگان صفحات را به ریویونویسی دعوت میکنند. اکثر این روزنامهنگاران هم در یک یا چند دوره کلاس داستان نویسی فلان نویسنده شرکت کردهاند و غالبا منافع همان نویسنده را تامین میکنند و وظیفهی حمایت رسانهای از مطرح شدن آن نویسنده را بر عهده دارند. برای نوشتن در صفحات این روزنامهها دو شرط لازم است از یکسو نباید زیاد خوب بنویسی و از سوی دیگر باید خط قرمزها که شامل منافع فلان نویسنده و شاعر است را تامین کنی.
دستهی سوم روزنامه نگارانی هستندکه نه شاعرند و نه نویسنده، از ادبیات هم سر در نمیآورند. خوشبختانه هر روز از تعداد این روزنامه نگاران کاسته میشود. حضور این دسته از روزنامه نگاران غیر حرفهای بیشتر در سالهایی اوج گرفت که هر نمایندهی مجلس برای خودنمایی در عرصهی سیاست، یک حزب سه چهار نفره تشکیل داد و مجوز یک روزنامه راهم گرفت. دبیران سرویس ادبیات این روزنامهها هم غالبا از آشنایان یکی از اعضای حزب بودند.
مطمئنا همین حالا روزنامههای خوبی هستند که اعضای سرویس ادبیشان شامل هیچ یک از این سه دسته نمیشوند. اما تعداد این روزنامهها بسیار کم است. واقعیت فضای روزنامه نگاری ادبی در ایران همین قدر بغرنج است. با این وجود کلماتی که در صفحات ادبی روزنامههای ایران چاپ میشود شاید تنها واجد ارزشی مجازی باشندکه از قلم نویسندگانی مجازی میتراود. نویسندگانی که برای خوشامد نویسندگان و شاعرانی مینویسند که یا به فکر منافع خود هستند یا منافع دیگران را دنبال میکنند.
سلام. آقا خسته نباشید
مثل دفعه قبل چشم به راه یک نقد درجه یک هستم استاد...