داستان «زن، مرد و رنه ماگریت» نوشته‌ی مجتبا پورمحسن در سایت خوابگرد
نظرات 6 + ارسال نظر
ریحانه جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 11:57 ق.ظ http://laklak777.blogfa.com

؛ نهایت سادیسم سیستم دراین است : اطاعت ازسیستم سبب میشودکه درانتهاازآن سرپیچی کنید؛(ترس ولرز-املی توتومب). انتهای داستان وتصمیم به رجعت دوباره باتوجه به ضرباهنگ مداوم؛ این آن نیست ؛ درکل داستان ً یادآورجمله ی فوق العاده ی کتاب ترس ولرزبود. مثل ساعتی که عقربه هایش صبح راشب وشب را روشن کنند...درانتها .

آرش اله وردی پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 10:53 ب.ظ http://atear.blogfa.com

سلام.فردا جمعه ساعت 6 خ طالقانی / بعد از تقاطع ولیعصر/ک کاشفی /آخر کوچه/پ 127.شاعران مطرود.از دیدار با شما دوست عزیز خیلی خوشحال می شوم.

محمد یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:43 ب.ظ

مجتبی من این چیزی که راجع به دانش آراسته نوشتم چه طوری بهت برسونم. برام آدرس میلت رو بذار.

محمد سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:18 ب.ظ

راستی تازگی ها از اون شعرهای سنده ای ننوشته ای؟ به داستان نویسی رو آوردی؟

مسعود رضایی خلیق جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:54 ق.ظ http://www.ghalamkhordegi.persianblog.com

می دونی چرا بهت دو تا گوش دادند و یه زبون .

ابوالفضل بابایی یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 11:30 ق.ظ http://www.gamaneh.blogfa.com

می خواستم نظرتان را در مورد وبلاگم ((شعر وداستانها )) بدانم
اگر وقت کردید یک سر بزنید به
www.gamaneh.blogfa.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد