‌‌دیگران‌ منهای‌ من‌

‌‌درباره‌ی‌ عبارت‌ مجعول‌ «مردم»

با صد هزار مردم‌ تنهایی‌ بی‌صد هزار مردم‌ تنها

‌‌رودکی‌

«مردم» کلمه‌ی‌ مورد علاقه‌ی‌ انسانها از عصر روشنگری‌ به‌ این‌ سوست. مردم‌ در درک‌ عامه‌ از ریشه‌ی‌ فسلفی‌اش‌ (که‌ اتفاقا قابل‌ قبول‌تر به‌ نظر می‌رسد) دیگران‌ منهای‌ من‌ است. مردم‌ در واقع‌ مجموعه‌ای‌ از آدمها هستند که‌ شامل‌ کسی‌ که‌ این‌ کلمه‌ را به‌ زبان‌ می‌آورد نمی‌شود. به‌ همین‌ ترتیب‌ همین‌ شخص‌ می‌تواند یکی‌ از همان‌ مردمی‌ باشد که‌ دیگری‌ بر زبان‌ می‌آورد و شامل‌ خود او نمی‌شود.

مردم‌ در فهم‌ مدرن‌اش، اکثریتی‌ است‌ که‌ عقیده‌ی‌ خود را بر اقلیت‌ تحمیل‌ می‌کند. بنابراین‌ مردم‌ در واقع‌ کلمه‌ای‌ است‌ «در زمانی» که‌ در موقعیت‌ مشخص‌ معنا پیدا می‌کند و پس‌ از آن‌ موقعیت‌ ممکن‌ است‌ در وضعیتی‌ دیگر مجموعه‌ای‌ دیگر را شامل‌ شود. دموکراسی‌ به‌ عنوان‌ پدیده‌ی‌ غالب‌ جهان‌ معاصر، مصرف‌ کننده‌ی‌ اصلی‌ کلمه‌ی‌ «مردم» است. دموکراسی‌ فرایندی‌ است‌ که‌ در آن‌ مردم‌ با همفکری‌ تصمیمی‌ را می‌گیرند و مثلا «حکومتی» را شکل‌ می‌دهند. «مردم» در کنار هم‌ به‌ این‌ واژه‌ مشروعیت‌ می‌بخشند. در جهان‌ دموکراسی، حاکمیت‌ تصمیم‌ اکثریت، تعبیر به‌ احترام‌ به‌ هویت‌ فردی‌ می‌شود. اما این‌ یک‌ روی‌ سکه‌ است. رویی‌ که‌ جهان‌ مدرن‌ به‌ شما نشان‌ می‌دهد.

اما آیا واقعا کلمه‌ای‌ به‌ نام‌ «مردم» واجد اعتبار ذاتی، زمانی‌ و اجتماعی‌ هست‌ یا نه؟ شاید کلمه‌ی‌ مردم‌ امروزه‌ بیشترین‌ کاربرد را در سخنرانی‌ها و مقالات‌ سیاسی، اجتماعی‌ داشته‌ باشد. جهان‌ معاصر بر پاشنه‌ی‌ این‌ کلمه‌ می‌چرخد. بنیادگرایان‌ به‌ نام‌ دفاع‌ از هویت‌ دینی‌ «مردم»  هواپیماهایشان‌ را به‌ برج‌های‌ دوقلو می‌کوبند. دولت‌ بوش‌ به‌ نمایندگی‌ از «مردم» اش‌ با نام‌ عمل‌ پیشگیرانه‌ برای‌ دفاع‌ از «مردم» جهان‌ به‌ عراق‌ و افغانستان‌ لشکرکشی‌ می‌کند. در این‌ وضعیت‌ «مردم» واژه‌ای‌ مصرفی‌ برای‌ عمل‌ گرایی‌ عمل‌ گرایانی‌ است‌ که‌ در جهان‌ امروز خواسته‌هایشان‌ را با تکیه‌ بر این‌ کلمه‌ی‌ مجعول‌ برآورده‌ می‌کنند. «مردم» برعکس‌ آنچه‌ در تعریف‌ دموکراسی‌ تعریف‌ می‌شود، مجموعه‌ای‌ از هویت‌های‌ فردی‌ نیست‌ که‌ تصمیم‌ سازند. مردم‌ در جهان‌ امروز توده‌ای‌ هستند که‌ در زمان‌ شکل‌ می‌گیرند و اندکی‌ پس‌ از آن‌ زمان‌ مردم‌ از بین‌ می‌روند. یقینا توده‌ها محصول‌ اتاق‌ فکر گروهی‌ چند نفره‌ است‌ که‌ «مردم» را برای‌ ساختن‌ تصمیمی‌ خاص‌ خلق‌ می‌کنند. نمونه‌ی‌ حکومت‌های‌ برخاسته‌ از توده‌ها، دموکراسی‌های‌ شکل‌ گرفته‌ در آمریکای‌ لاتین‌ است. به‌ همین‌ دلیل‌ است‌ که‌ امروز «مردم» ارزش‌ تئوریک‌اش‌ را از دست‌ داده‌ است. اما نمی‌توان‌ اهمیت‌ این‌ واژه‌ی‌ مجعول‌ را دست‌ کم‌ گرفت. توده‌ها امروز قوی‌ترین‌ مفهوم‌ در مناسبات‌ اجتماعی، سیاسی‌ و فرهنگی‌ هستند. توده‌ها، انرژی‌ فوق‌ العاده‌ای‌ دارند که‌ با رها شدن‌ این‌ انرژی‌ حرکتی‌ عظیم‌ رخ‌ می‌دهد. شاید به‌ همین‌ خاطر است‌ که‌ امروزه‌ و در درکی‌ سوءاستفاده‌گرایانه‌ از دموکراسی، حاکمان‌ بیش‌ از سرمایه‌گذاری‌ روی‌ سپرهای‌ دفاع‌ موشکی‌ و دیگر پروژه‌های‌ تسلیحاتی‌ نظامی، توده‌ها را مورد توجه‌ قرار می‌دهند. توده‌ها فاقد هویت‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌ هستند. چرا که‌ هویت‌ اجتماعی‌ و فرهنگی، توده‌ را به‌ مجموعه‌ای‌ از هویت‌های‌ یگانه‌ تبدیل‌ می‌سازد که‌ دیگر کارکرد توده‌ای‌ ندارند.

معمولا برای‌ تشکیل‌ توده‌ها، سلب‌ هویت‌ فرهنگی‌ و اجتماعی‌ در اولویت‌ قرار دارد. البته‌ تاریخ‌ بهترین‌ ابزار برای‌ شکل‌گیری‌ توده‌ها و مشروعیت‌ بخشیدن‌ به‌ «مردم» است. دموکراسی‌های‌ امروز بر شانه‌ی‌ تاریخ‌ استوارند. چرا که‌ تاریخ‌ همچون‌ «مردم» عبارت‌ مجعولی‌ است‌ که‌ توده‌ها آن‌ را ساخته‌اند بی‌آنکه‌ اثری‌ از خودشان‌ در آنها باشد. تاریخ‌ مجموعه‌ی‌ قدرت‌ گرفتن‌ هویت‌های‌ فردی‌ است‌ اما این‌ هویت‌های‌ فردی‌ را توده‌ها می‌سازند. توده‌ها انرژی‌ خیلی‌ زیادی‌ دارند که‌ پس‌ از آزاد کردن‌ آن، از بین‌ می‌روند. در تاریخ‌ ردپایی‌ از توده‌ها نیست‌ نهایتا اشاره‌ شده‌ که‌ تصمیم‌ توده‌ منتهی‌ به‌ آن‌ چیز شده‌ است. «مردم»  وجود خارجی‌ ندارد. مردم‌ جعل‌ عنوانی‌ است‌ به‌ معنی‌ دیگران‌ منهای‌ من. وقتی‌ مردم‌ از نظر همه‌ یعنی‌ دیگران‌ پس‌ چیزی‌ به‌ نام‌ مردم‌ وجود ندارد. مردم، فقط‌ همان‌ انرژی‌ای‌ است‌ که‌ آزاد می‌شود، تاثیر می‌گذارد و دیگر وجود ندارد. مردم‌ همان‌ کسانی‌ هستند که‌ سرنشینان‌ داخل‌ تاکسی‌ آنها را به‌ این‌ یا آن‌ متهم‌ می‌کنند و وقتی‌ پیاده‌ می‌شوند وسرنشینان‌ تاکسی‌ دیگری‌ آنها را به‌ این‌ یا آن‌ متهم‌ می‌کنند. «مردم» عنوانی‌ است‌ که‌ استمرار آن‌ در زمان‌ جعل‌ عنوان‌ است. «مردم» وجود ندارد. آنچه‌ وجود دارد، هویت‌ فردی‌ است. هستی، هویت‌ فردی‌ است. «مردم» به‌ معنای‌ مخدوش‌ کردن‌ و نادیده‌ گرفتن‌ هویت‌های‌ فردی‌ است.

نظرات 2 + ارسال نظر
ایمان یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 05:04 ب.ظ http://tavassoly.blogsky.com

نکته سنجیتون عالی بود. ممنون از نوشته خوبتون.

ب . شهرستانی یکشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:57 ب.ظ

1ـ زبان اختراع جمعی نسل های پی در پی است و « مردم » ـ مانند دیگر واژگان ـ جزئی از این کلِ مجعول . کدام واژه مجعمل نیست ؟!
2ـ « مردم » واژه است ؛ هم ریشه با مرگ ، برگرفته از « مرد » ( چنان که man هم مرد است ، هم مردم : انسان ) .
3ـ « مردم می گویند ... » مساوی « دیگران می گویند ... » نیست ؛ جمله یی است که سور آن افتاده ، مانند « بچه ها بازیگوشند » که ـ اگر نه « همه بچه ها » ، دست کم ـ بیشترِ بچه ها موردِ نظرند .
4ـ « دموکراسی » « حاکمیت یا حکومت ( همه ی ) مردم » است : حکومت از مردم ، با مردم ، برای مردم . اقلیت ها که در هر مورد مصداق های متفاوت دارند نیز جزء مردم به شمار می روند . دمـُـکراسی حکومت اکثریت مردم نیست ؛ پذیرش تمکین به نظر اکثریت با تضمین کنش آزاد اقلیت برای اکثریت شدن ، راه پیش گیری از تبدیل تنوع ناگزیر و همیشگی آرای مردم به اَعمال متضاد و بروز رویارویی و آشوب است . افزون بر این دمـُـکراسی با « فرآیند دمـُـکراتیک » و « نظام یا سازوکار دمـُـکراتیک » فرق دارد ؛ اینان مصادیقِ مدرّجِ آن مفهوم هستند : « دموکراسی » نه فرآیند است ، نه نظام .
5 ـ « اعتبار ذاتی ، زبانی و اجتماعی » یعنی چه ؟!
« مردم » مانند جنگل و شهر و ... است » . ممکن است بگویند جنگل وجود ندارد ، فقط درختان و درختچه ها وجود دارند؛شهر وجود ندارد ، ساختمان ها و خیابان ها وجود دارند ... ؛ اما لازم نیست در نفی این قول سخنی بگویم چون مفاهیم تجریدی تری مانند مشروعیت ، حکومت ، انرژی ، زبان ، جهان .... و توده را به کار برده اید ! ( مگر می توانید به کار نبرید ؟ )
* بهتر است بس کنم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد