چطور نویسنده خوبی می شوی؟
شعری از چارلز بوکوفسکی
ترجمه: مجتبی پورمحسن

باید با زنان زیادی خوابیده باشی
با زنان زیبا
وچند تا شعر عاشقانه ی خوب نوشته باشی
نگران سن و سالت
واستعدادهای تازه از راه رسیده نباش
فقط خیلی آبجو بنوش
بیشتر و بیشتر
و حداقل هفته ای یکبار به پیست اتوموبیلرانی برو
و سعی کن برنده شوی
یادگرفتن رمز و راز بردن سخت است
هر بی سروپایی می تواند بازنده ی خوبی باشد
موسیقی برامز را فراموش نکن
باخ و آبجو را هم همینطور
زیاد تمرین نکن
تا لنگ ظهر بخواب
از کارت اعباری استفاده نکن
پول هیچ چیز را سر موقع نپرداز
یادت باشد توی این دنیا کون هیچکس
بیشتر از 50 دلار ارزش ندارد( در سال 1977)
و اگر می توانی عاشق باش
در درجه اول عاشق خودت
اما اگر همیشه شکست را حتمی می دانی
جدا از اینکه دلیل شکست
قابل قبول به نظر برسد یا نه
مزه ی مرگ لزوما چیز بدی نیست
از کلیساها ‘ بارها و موزه ها بیرون بمان
و مثل عنکبوت صبور باش
زمان اندوه آدمهاست
به اضافه ی تبعید ‘ شکست ، خیانت
همه ی این تفاله ها
آبجو بنوش
آبجو خون مستمر است
عاشقی مداوم
ماشین تحریر بزرگی بخر
و با ریتم گامهایی که کنار پنجره ات بالا و پایین می رود
خردش کن
انگار که در رینگ بوکس و در سنگین وزن مبارزه می کنی
و سگ های قدیمی را به یاد بیاور
که به خوبی جنگیدند:همینگوی ، سلین،داستایوسکی،هامسون
اگر فکر می کنی که آنها مثل تو
در اتاق های کوچک
دیوانه نمی شدند
بدون زنان
بدون غذا
بدون امید
پس آماده نیستی
آبجوی بیشتری بنوش
وقت هست
اگر هم نبود
باز هم خوب است