نتیجه ی همه چیز: زندگی کلا چیز خیلی گهیه. گاهی فکر می کنم آدم مث ته سیگاریه که از بلالای یه ساختمون چهار طبقه می افته پایین. ما تمام تلاشمون رو می کنیم که با سر نیایم پایین...اما به هرحال از هر طرفی بیایم پایین یه ته سیگاریم و دیر یا زود لگدمون می کنن.زندگی اون چیزیه که باعث می شه تو این واقعیت رو از یاد ببری. در واقع زندگی همه ی این هیچ چیزه...
می خواستم برایت چیزی بنو یسم.اما این پنجره امکان مناسبی برای گفتگو با تو که پنجره را بستی نیست .بدرود...
نه ...بعد از این من را که پیدا بودم پنهانم کن لای خودت و او را و دیگران را که می آیند و می روند زندگی کن.آنجا که من خود تقصیر بودم .بگذار اینجا هم باشم.ترسی نیست. که آنچه ترسم بود زیستم ...
یا من اسمه دوا و ذکره شفا