نگاهی به سریالهای تلویزیونی پخش شده در ماه رمضان
اگر انتخابات ریاست جمهوری و جهتگیریهای فرهنگی سیاسی دولتها در چند دورهی گذشته نتوانسته بود تاثیری بر مضمون سریالهای تلویزیونی بگذارد به نظر میرسد بالاخره این همسویی در ماه رمضان امسال عملی شده است. اگر در سالهای گذشته طنز و مشکلات اجتماعی روزمره مضمون اصلی سریالهای پخش شده از تلویزیون در ماه رمضان بود امسال با چرخشی قابل توجه طنز تقریبا به حاشیه رانده شده و تفکری جدید بر سریالهای مناسبتی سایه افکنده است. تفکری که شاید برای جوانترها تازه و غریب به نظر برسد اما آنها که سن و سالی ازشان گذشته است با این نگاه ناآشنا نیستند. آن دسته از ایرانیها که در دههی شصت و بخصوص نیمهی اول این دهه سریالهای تلویزیونی تولید شده در دو شبکهی تلویزیونی آن سالها را دنبال میکردند حتما به یاد دارند که دوگانه خیر و شر در اوایل دههی شصت تحت تاثیر شعارهای انقلابی حول محور مستضعف و مستکبر چرخ میزد. در سریالهای پخش شده در آن سالها مردان ملبس به اورکتهای آمریکایی با محاسن دست نخورده در مقابل کاخ نشینانی قرار میگرفتند که عمدتا با استفاده از زد و بندهای صورت گرفته در سالهای پیش از انقلاب ثروت اندوخته بودند. در سریالهای امسال بار دیگر شاهد این گفتمان بودهایم. جایی که مستضعفان ظاهر مومن و سادهدل در مقابل مال اندوزان از خدا بیخبر و طمعکار ظاهر میشوند. در تمام این سریالها سجایای اخلاقی متعلق به بیپولهاست و هرچه بدی است در وجود ثروتمندان جمع شده است. به طور کل میتوان اندیشهی غالب بر این سریالها را در نفی ثروت و سرمایه جستجو کرد. دیدگاهی که بیش از آنکه مبتنی بر نگرهای اسلامی باشد بر قرائتی سوسیالیستی از سرمایه استوار است که در سالهای اول پس از انقلاب رایج بود. با این مقدمه در این مطلب به کیفیت سریالهای پخش شده از چهار شبکه تلویزیون در ماه رمضان میپردازیم.
- 1 صاحبدلان: مذهبیترین سریال پخش شده از تلویزیون بهترینشان بود. مهمترین ویژگی “صاحبدلان” فیلمنامهی محکم آن است که باعث شده شخصیتهای اصلی به خوبی شکل گرفته و رنگ واقعیت بگیرند. دیالوگهای سریال با دقت نگاشته شده و وسواس در نگارش جملاتی که از دهان شخصیتها بیرون میآید سبب شده بیننده بیتوجه از کنار دیالوگها نگذرد. دیالوگها نقطهی قوت سریال است و نقش مهمی در شخصیت پردازی دارد. در آوردن شخصیتی مثل “خلیل جاویدیان” با توجه به محدودیتهایی که تلویزیون در برخورد با مصادیقی تحت عنوان “ارزشها” بیان میکند، بسیار دشوار است. کاری که طالب زاده، نویسنده و لطیفی، کارگردان سریال به خوبی از عهده آن برآمدهاند. در خیلی از سریالها سعی شده به مضامین مذهبی پرداخته شود اما تجربههای موفق از کار درنیامدهاند چرا که معمولا قصهپردازی و خلق شخصیت در این سریالها فدای بیان مفهومی مذهبی میشود. سازندگان “صاحبدلان” در درجهی اول خواستهاند قصه تعریف کنند. هنر سازندگان این مجموعه در خلق شخصیت خلیل است. او یک تفاوت عمده با شخصیتهای مشابه خود در سریالهای دیگر دارد. معمولا در سریالهای مذهبی پخش شده از تلویزیون ایران، نمونههای شبیه خلیل، کاراکتری ماورایی، دست نیافتنی و غیرقابل باور دارند. اما “خلیل” سریال صاحبدلان مثل بقیهی آدمها خشمگین میشود، فحش میدهد و غضب میکند. وجود این ویژگیها در “خلیل جاویدیان” هم شخصیت او را باورپذیرتر میکند و هم اینکه سبب میشود بیننده فکر نکند که با شخصیتی مصنوعی ساخته شده براساس الگوهای رسمی حکومتی، رو به رو میشود. در سریالهای مذهبی عمدتا معنویت شخصیتها با الگوهای رفتاری متظاهرانهشان نشان داده میشود. رفتارهایی چنان خام که کاراکتر را خیالی میسازد. اما در “صاحبدلان”، معنویت کاراکتر “خلیل جاویدیان” در جریان مجموعه کنشهای شخصیتها شکل میگیرد. حتا رابطهی عاطفی او با نوهاش با دیالوگهای سبک ابراز نمیشود. او و دینا مدام با هم بحث میکنند. بیننده اما در بطن این بحثها پی به روابط گرم آنها میبرد. صاحبدلان نقطهی قوت زیاد دارد. یکی دیگر از نکات برجسته این سریال خلق شخصیتهای منفی متعددی است که با هم تفاوت دارند. مثلا شخصیت پسر خلیل شباهتی به شخصیت فرزندان “جلیل جاویدیان” ندارد. لطیفی و طالب زاده به خوبی روی اعضای خانوادهی جاویدیان (هر دو برادر) کار کردهاند تا یک مجموعه خانوادگی واقعی را خلق کنند. در طول سریال به قصههای مختلف قرآنی نظیر داستان هابیل و قابیل و پسر نوح اشاره میشود و بیننده وقتی این داستانها را عینیت یافته میبیند بیشتر در مفهوم قصهها عمیق میشود. ریتم سریال “صاحبدلان” مناسب است اگرچه بازی بد محمد کاسبی در کنار دیالوگهای کلیشهای او گاهی در ضرباهنگ سریال وقفه ایجاد میکند. کاسبی پس از بازی در سریالهای نوروزی علی شاه حاتمی همچنان به سیر نزولی خود در عرصهی بازیگری ادامه میدهد. به نظر میرسد باید از بازیهای خوب او در سالهای نه چندان دور به عنوان خاطرهای تکرار نشدنی یاد کرد. پورسرخی در نقش شاهین خیلی از شخصیتی که در سریال “وفا” بازی میکرد فاصله میگیرد. اگرچه لحن صحبتش “شاهین” را بیشتر به تیپ نزدیک میکند تا شخصیت. بیتردید بهترین بازیگر مجموعه “صاحبدلان” حسین محجوب است که با بیانی عالی و تاثیرگذار و شناخت از میزانسن و حل شدن در آن بازی خوبی را ارایه میکند. “صاحبدلان” دومین تجربهی موفق تلویزیون محمدحسین لطیفی در هفت ماه گذشته است. صاحبدلان نشان داد که تجربهی “وفا” اتفاقی نبوده و پس ازاین میتوان از این فیلمساز انتظار سریالهای خوش ساخت را داشت.
-2 آخرین گناه: به نظر میرسد شبکی دوم تلویزیون ایران نمایندگی ساخت و پخش انحصاری نمونههای ایرانی فیلم “وکیل مدافع شیطان” را کسب کرده است! این شبکه پس از استقبال مردم از سریال “او یک فرشته بود”، امسال نیز به سراغ سوژهای مشابه رفت. مردی مومن میمیرد و چشمانش را به مرد دیگری اهدا میکند اما دخترش علیرغم وصیت پدرش چشمان او را به نامزدش میبخشد. آقای اکرمی (با بازی مشایخی) به خاطر قدرتی که چشمانش داشت تصمیم میگیرد چشمانش را به کسی بدهد که شایستهاش باشد. اما عمل نکردن به وصیت او، “فرهاد مودت” را در موقعیتی قرار میدهد که میتواند به درون آدمها راه پیدا کند. او در یک شرکت پخش دارو کار میکند که در کارهای غیرقانونی فعال است. فرهاد با قدرتی که چشمانش به او داده با شناخت درون اعضای شرکت میخواهد جلوی کارهای خلاف را بگیرد اما ... یادم هست که وقتی تعداد شبکههای تلویزیونی فقط دو تا بود، شبکهی دوم، شبکهای فرهنگی محسوب میشد که کیفیت برنامههایش از نظر فرهنگی بالاتر از شبکهی یک بود. چیزی شبیه شبکه چهارم فعلی. با راه اندازی شبکههای دیگر اگرچه شبکهی دوم دیگر صاحب آن جایگاه سابق نبود اما مدیران این شبکه سعی کردند همچنان وجههی فرهنگی خود را حفظ کنند. اما به نظر میرسد مدیران شبکهی دوم قید عنوان پرطمطراق “فرهنگی” را زدهاند و با ساخت سریالهایی نظیر “او یک فرشته بود” و “آخرین گناه” به درد عوام گرایانه و سطحی از معنویت بسنده کرده است. برخورد صرفا سرگرم کنندهی شبکهی دوم با معنویت در سریالهای ماه رمضان با شعار مدیران تلویزیون در تعارض است. رویکرد سریال “آخرین گناه” به درون نگری معنوی بیشتری مبتنی بر انگارههای شکل گرفته توسط روزنامههای زرد و یا سادهاندیشانی است که معنویت را تا حد شعبدهبازی تقلیل میدهند. وقتی جلوههای ویژهی ناکارآمد، تصاویری مضحک را میسازد که به کمک موسیقی دلهرهآور میخواهد وحشتناک به نظر برسد آدم تصور نمیکند که با سریالی مناسبتی رو به روست. آیا درک بینندگان تلویزیون اینقدر پایین است که فردی با چشمان دروننگر میخواهد به مبارزه با مفاسد اقتصادی برخیزد؟ حضور جمشید مشایخی در نقش آقای اکرمی آنقدر از نظر تصویری ضعیف است که شبیه حضور برجستهی شخصیتها در تله تاتر به نظر میرسد. به فرض اینکه “او یک فرشته بود” را سریال موفقی بدانیم (که در صحت این فرض هم حرف هست) آن وقت بدیهی است که تکرار یک تجربهی موفق سختتر از خلق آن تجربهی موفق خواهد بود. گویا طبق نظر شبکهی دوم تنها عامل موفقیت سریال “او یک فرشته بود” باید حضور غیرجسمی شخصیتها باشد که امسال نیز در سریال “آخرین گناه” صرفا بر این نکته تاکید شده است. سریال “آخرین گناه” علاوه بر ضعفهای عمدهای که در ساختار داستانیاش دارد فاقد ریتم مناسب است. ضمن اینکه بیننده به هیچ وجه نمیتواند به شخصیت “فرهاد مودت” نزدیک شود. انتخاب اشتباه بازیگران هم در مصنوعی به نظر رسیدن شخصیتها بیتاثیر نبوده است. سریال “آخرین گناه” یکی از ضعیفترین سریالهای تلویزیونی پخش شده در ماه رمضان است. کارگردان مجموعه هیچگونه وسواسی برای پرداخت شخصیتها به خرج نداده است. یک شرکت دارویی با ساختار پیچیدهی بوروکراتیک انتخاب مناسب برای مکانی است که اتفاق اصلی سریال در آنجا رخ میدهد. اما نویسنده و کارگردان “آخرین گناه” با برخوردی سطحی با سوژهی اصلی سریال که همان درون نگری فرهاد با چشمان عاریت گرفته شده از آقای اکرمی است فرصت همراهی بیننده با داستانهای فرعی سریال را از دست میدهند.
-3زیر زمین: حضور بازیگران محبوب تلویزیون و سینما نظیر فتحعلی اویسی و ابوالفضل پورعرب در کنار تجربه موفق علیرضا افخمی در سریال مناسبی سال گذشته (حداقل در زمینهی جذب مخاطب) باعث شد که بینندگان با شوق بیشتری به تماشای زیرزمین بنشینند. از سوی دیگر در شرایطی که طنز در سریالهای امسال جای چندانی نداشت طنزآمیز بودن سریال زیرزمین توجه بینندگان را بیشتر جلب میکرد. علیرضا افخمی که غالبا نام او را با عنوان ناظر کیفی در تیتراژ سریالهای شبکهی سوم دیدهایم، پس از دو تجربهی موفق یعنی سریال “تب سرد” و “آخرین گناه” در سریال “زیرزمین” پای به عرصهی تازهای گذاشت. ساخت یک سریال طنز که برخلاف بسیاری از موارد مشابه از داستان پردازی مناسبی هم برخوردار بود. به طور کل علیرضا افخمی در تجربههای تلویزیونیاش نشان داده که قصهپردازی را خوب بلد است و میداند چه طور از در مقابل هم قرار دادن شخصیتها، اتفاقی داستانی بسازد. شخصیتهای اصلی “زیر زمین”، صاحبان ثروتی هستند که به طمع پول بیشتر خودشان را به دردسر میاندازند. این شخصیتها (ثروتمندان) که امسال بیش از همیشه در تلویزیون ایران اصطلاحا فحش خورشان ملس شده است، امکان خوبی در اختیار افخمی قرار میدهد تا با فراغ بال شخصیتها و داستانش را به هر کجا که دلش میخواهد ببرد. تلاش فرجیان، اسدی، کلانی برای به دست آوردن پول کورانی قصهی اصلی سریال را میسازد. برجسته کردن طمع این سه نفر، موقعیتهای طنزآلودی را به وجود میآورد. در حالی که سکونت فرجیان در منطقهی پایین شهر برای رسیدن به پول کورانی و مواجههی “مرفهین بیدرد” با “کوخ نشینانی که به سبک فیلمهای فردین کم میخورند و گرد میخوابند.” به اندازهی کافی برای مخاطب تلویزیون جذابیت دارد. سروش صحت در نقش “صمد” با جذابیتی که در سادگی چهرهاش وجود دارد و بازی فتحعلی اویسی در نقش فردی پولدار و طماع از نقاط قوت “زیر زمین” است اما چیزی که خلا آن به شدت در سریال “زیرزمین” محسوس است، طنز کلامی است. بینندگان تلویزیون در سالهای اخیر با طنزهای کلامی خو گرفتهاند و از طنزی که در زبان اتفاق میافتد بیشتر لذت میبرند. فقدان این مشخصه در طنز سریال “زیرزمین”، محصول کار علیرضا افخمی را شبیه سریالهای طنز اواخر دههی شصت میسازد.
شبکهی سوم در دو سال گذشته با ساخت دو سریال “خانه به دوش” و “متهم گریخت” موفقترین شبکه در ساخت سریالهای ماه رمضان بود. امسال کار علیرضا افخمی اگرچه به جذابیت آن دو سریال نبود اما میتواند برای خود افخمی تجربهی خوبی برای آینده محسوب شود.
-4بوی خوش زندگی: میگویند کارگردانی ماهر است که بتواند شخصیتهای منفیاش را خوب دربیاورد. علی شاه حاتمی نه تنها نمیتواند به هیچ وجه از این توانایی برخوردار نیست، حتا قادر نیست یک شخصیت مثبت هم خلق کند. سریال “بوی خوش زندگی” ادامهی تجربه ناموفق شاه حاتمی در ساخت سریالهای نوروزی او یعنی ““O+ و “خوش رکاب” است. با این استثنا که این بار محمد کاسبی را به سریال “صاحبدلان” قرض داد تا دیالوگهای خمیازه آورش پاشنهی آشیل آن سریال باشد. شاه حاتمی همچون دو سریال قبلیاش مشتی شعار را فراهم کرده تا به غیرهنریترین شکل ممکن با چاشنی مزههای تکراری مجید صالحی به خورد مخاطب بدهد. نمیدانم این کارگردان که علیرغم تجربههای ناموفقش، به طرز عجیبی از سوی تلویزیون حمایت میشود چه طور نمیتواند متوجه کهنه شدن نگاهش به جامعه باشد. در سریال “بوی خوش زندگی” که محور اصلی داستان، زندگی سه دانشجوست کهنگی نگاه شاه حاتمی بیشتر ملموس است. یک شخصیت مثبت به نام “مرتضی” که الگوی پیشنهادی کارگردان برای جوان امروز است. به دلیل اینکه به هیچ وجه، به عنوان شخصیتی داستانی شکل نگرفته، داستان را از پیشروی باز میدارد. به همین دلیل آقای شاه حاتمی مجبور میشود به تکراریترین داستانهای فرعی نظیر مریضی مادر یکی از شخصیتها متوسل شود تا سریالی سی قسمتی بسازد. در “بوی خوش زندگی” باز هم همان تصاویر کلیشهای را میبینیم که در کارهای قبلی شاه حاتمی به وفور یافت میشد. اینکه یک نفر در قابی بسته به کار مورد علاقهی کارگردان یعنی شعار دادن بپردازد. یعنی واقعا شاه حاتمی نمیداند آنچه او در سریالهایش نشان میدهد چقدر با واقعیتهای اجتماعی تفاوت دارد؟ یا اینکه میداند و از تصویر کردن واقعیت ناتوان است؟ هرچه هست این کارگردان باید بداند که مجید صالحی و مزهپرانیهایش دیگر نمیتواند به کمک سریالهای شاه حاتمی بیاید. چون او نیز در چنبرهی نگاه کلیشهای کارگردان به یک کلیشه تبدیل شده است.
OOO
در ارزیابی سریالهای پخش شده در ماه رمضان امسال منصفانهترین کار مقایسه این سریالها با سریالهای پخش شده در سال گذشته است. در مقایسهای اجمالی میتوان پسرفت قابل ملاحظه را در این زمینه به وضوح دید. به نظر میرسد هر سال که میگذرد سریالها سطحیتر میشوند. حالا دیگر ساخت سریالهای مناسبتی فرمول مشخصی دارد که میتواند همه را وسوسه کند که یکبار بختشان را در این زمینه بیازمایند!
برای ساخت سریالهایی مشابه سریالهای پخش شده از تلویزیون در ماه رمضان امسال باید چند نکته را در نظر داشت. شخصیت یا شخصیتهای اصلی سریال باید ثروتمندانی باشند که از راههای نامشروع به پول رسیدهاند. به هر حال سرمایه چیز خوبی نیست! هر جا که مستکبری وجود دارد مستضعف هم هست. پس خلق چند شخصیت مستضعف یادتان نرود. شخصیتهای مستضعف غالبا، مومن و روزهدار هستند و مردان بازار و سرمایه یا روزه نمیگیرند یا اینکه تظاهر به روزهداری میکنند. زنان خانواده ثروتمندان همیشه لباسهای رنگ روشن میپوشند و با لحن مناسبی حرف نمیزنند. آنها پرخاشگرند چرا که احتمالا ثروت، خشم میسازد. در مقابل زنان مستضعف محجبه، متین و آرام هستند. یک نکتهی اساسی را هم از یاد نبرید در پایان سریال حول و حوش عید فطر یا مستکبران تحت تاثیر نصایح مستضعف به راه راست هدایت میشوند یا اینکه به سزای اعمالشان میرسند. بیخیال نوآوری در تصویربرداری، قصهپردازی و شخصیت پردازی. به هر حال مردم بعد از افطار نشستهاند پای تلویزیون، هرچه پخش شود نگاه میکنند. با این اوصاف ساخت سریال مناسبتی برای ماه رمضان چندان دشوار به نظر نمیرسد. شما هم امتحان کنید!
سلام
مطلب جالبی بود. به من هم سر بزنید به روزم و نظرتان را بگوئید
خوشحالم که وبلاگتان را یافتم.
مخلص
سلام.مطرود بروز است.
((توصیفاتی برای ریزی )) منتظر.
توالت به روز شد ....
جناب پورمحسن بهتر نیست به خرده اطلاعات نا کافی ترجمه شده یا نشده اکتفا نکنید و به خود متن ها رجوع کنید.شما تا وقتی نام من قرمز (شاهکار و مهمترین اثر پاموک)و کتاب سیاه را نخوانید و انگشت حیرت در دهان نکنید می توانید چنین حرفیرا بزنید.هارولد پینتر در مورد پاموک سال پیش در هنگام دریافت نوبل گفته جالبی دارد که در وبلاگم گذاشته ام.ادبیات فارسی دو رمان از پاموک به خود دیده است با ترجمه ارسلان فصیحی که حالا به دور از ترجمه اش فکر نمی کنم به این آسودگی بشود گفت که پاموک ضعیف است پاموک بزرگترین و گرانترین جایزه های اروپایی را نصیب خود کرده آن هم زمانی که بحث ارامنه ای نبود.فروش پاموک قبل این مسائل در اروپا آنقدری بود که اگر همه کتابهای نویسندگان ایرانی ترجمه شده را کنار آن بگزاریم خجالتمان می گیرد...
پورمحسن عزیز شما بایستی بدانید در اصل نوبل یک جایزه روشنفکری است و از اول هم همین بوده است به خصوص که افکار سیاسی اجتماعی و مذهبی نویسنده دخیل است در این انتخاب از نرودا و سارتر تا به امروز هم همین بوده است.اگر جایزه نگرفته های بزگ و غول اشاره کنیم که مثنوی می شود از کوندرا تا فونه گات و ...........نمی توانید بی مطالعه دقیق و اطلاعات کافی این طور ناشیانه و غیر حرفه ای قضاوت کنید این باعث می شود من مخاطب در موضع گیری های دیگرتان هم تردید بکنم.
سلام بر پسر پرکار روزنامه ها. الان کجایی؟ کجا می نویسی؟
من با سرمایه کار می کنم. می خواهم از هفته آینده با سرویس بین الملل کارگزاران هم تماسی بگیرم. فعلا اما حری با آنها نزده ام. در ضمن به وبلاگت لینک دادم.