"برای فرد سالم، دوست داشتن عیبهای دیگری بزرگترین دلیل عشق است"
از متن کتاب
تعداد رمانهایی که در نقد وضعیت فکری خاصی نوشته شدهاند کم نیست اما آنهایی که به معنای واقعی ادبیات هستند و صرفا کارکرد رسانهای ندارند خیلی زیاد نیست. نقد وضعیت انسان مدرن دقیقا با رسالت رمان یعنی خلق دنیای فردی شخصیتها مطابقت دارد. به همین دلیل است که رمان را هنر دوران مدرن نامیدهاند.
میرا رمانی است که هر دو این ویژگیها را به بهترین شکلش دارد. یعنی هم ماهیت رمان را به جا میآورد و هم نقد اندیشهای خاص را در دستور کار قرار داده است. رمان جمع و جور “میرا” یکی از مهمترین بحثهای قرن بیستم را به چالش میکشد. تناقض مفاهیمی همچون عدالت با هویت فردی آدمها، مهمترین مسالهی کتاب است. شخصیت اصی کتاب که راوی هم هست در وضعیتی که دچارش شده و همه به آن مبتلا شدهاند به روایت پیرامونش میپردازد. او سعی میکند متفاوت باشد.
برای مخاطب در ابتدای داستان راوی، نویسندهای است با افکار مالیخولیایی که دنیایی موهوم را به تصویر میکشد. اما چندی نمیگذرد که ماهیت کار راوی مشخص میشود. او مینویسد - اینگونه مینویسد - تا از دنیایی پیرامونش جدا باشد. در فضای پیرامون راوی نیرویی وجود دارد که جز در چند فصل آخر کتاب هرگز تصویر مشخصی از آن ارایه نمیشود. در فصل پایانی کتاب است که نام این نیرو مشخص میشود: “دولت”.
کریستوفر فرانک با امتناع از وقوع حوادث داستان در ساختاری سیاسی، از تقلیل رمانش به بیانیهای سیاسی جلوگیری میکند. چه اگر کل رمان در فضایی سیاسی رخ میداد درک عمق ادامه
سری هم به ما بزن
چرا بقیه ی مطلبت فیلتره؟