روزنامه نگار، باربر نیست
وقتی پیغام سه نفر از نسل پنجم را زیر گفت و گوی من با محمود دولت آبادی دیدم، نیازی نبود تا به وبلاگ نسل پنجمیها بروم و بشمارم چند تا از قصه نویسهای این نسل، روزنامه نگار هستند. تعداد زیادی از این نویسندگان، از دوستان من هستند و در روزنامههای مهم کار میکنند و از راه روزنامه نگاری روزگار میگذرانند. به همین دلیل برای من بسیار تعجب آور بود که سه نفر از نسل پنجمیها گفت و گوی مرا با دولت آبادی به گرفتن عکس دو نفره با بزرگان تعبیر میکنند. آنها مینویسند: “دوره عکس دو نفره باپیشکسوت ها سرآمده. ما نمیدانیم چرا مجتبی دارد این کار را میکند. برداشتن چمدان آدمهای مشهور دردی از مجتبی درمان نمیکند...”
البته این سه دوست اولین کسانی نیستند که با خشونت نسبت به حرفهای دیگران واکنش نشان میدهند. کافی است پیامهای زیر همین گفت و گو را نگاه کنید. حتا بعضیها بد و بیراه هم گفتهاند. اعتراضی ندارم .حقشان است نظرشان را بنویسند. اما از دوستان نسل پنجمی با این همه ادعاهایشان درباره درک مناسبات فرهنگی دنیای مدرن انتظار نداشتم که مصاحبه با نویسندهای همچون محمود دولت آبادی را به گرفتن عکس دو نفره تعبیر کنند.
در این نوشته در مقام دفاع از مصاحبهام با دولت آبادی بر نیامدهام که مثل گفت و گوی دیگری میتواند ایرادهای خودش را داشته باشد. اما دلم میخواست نیازی نباشد توضیح بدهم من در مقام مصاحبه کننده قطعا همان اختیاری را ندارم که در مقام منتقد دارم. این اختیار را خودم به خودم نمیدهم. چون از لحاظ حرفهای درست نیست. وگرنه دوستان نسل پنجمی بانقدهای من آشنایی دارند و میدانند که در مقام منتقد با هیچ نویسندهای تعارف ندارم و نظر خودم را مینویسم.
ضمن اینکه انتخاب آقای محمود دولت آبادی به عنوان سوژهی گفت و گو شاید به مذاق برخیها خوش نیاید اما توجیه محکمی دارد. او یکی از نویسندگان بزرگ ماست. حتا اگر من و شما آثارش را دوست نداشته باشیم. بگذریم که برخی از گفت و گوی دولت آبادی چنان علیه من برافروختهاند که انگار من گفتهام “مدعی نوبل ادبیات هستم!” اما از شما نسل پنجمی ها انتظار نداشتم.
روزنامه نگار در مقام مصاحبه کننده به سوژههایش اجازه حرف زدن میدهد گیرم که در مقام منتقد حق دارد نظر خودش را بنویسد بنابراین مصاحبه کننده باربر نیست که چمدان فلان نویسنده را بلند کند.اگر اینگونه بود بسیاری از دوستان نسل پنجمی من هم باربر هستند. اما اینها به کنار، دوست دارم همهی ما عادت کنیم که به دیگران اجازه دهیم حرفشان را بزنند حتا اگر به ما اجازه ندهند حرفمان را بزنیم. دوستان نسل پنجمی، پیدا کردن راهی برای حرف زدن به معنای بستن راه حرف زدن دیگران نیست که این دومی چیزی نیست جز خشونت که متاسفانه مابه آن خیلی دچاریم.
سلام مجتبی. مصاحبه هایت خیلی خوب هستند و همان طور که خودت می گویی، مصاحبه گر منتقد نیست و قصد زدن پنبه ی مصاحبه شونده را ندارد. من هم از خواندن کامنت ها نه فقط تعجب کردم، بلکه از این همه بی انصافی نسبت به دولت آبادی منزجر شدم. روش ات خوب است. همینطور ادامه بده.
مجتبی عزیز سلام
حرفهای دیگران را جدی نگیر چون در این مملکت همیشه هستند کسانی که دچشمهایشان تار می بیند.در ضمن منتظر کارها هستم.
با سلام و ارادت مثل همیشه استفاده بردیم ..با انقلاب نوشتاری و یک سوپر شعر دیجیتال به روزم
سلام آقای پور محسن / تازه وبلاگت را پیدا کرده ام و خیلی خوشحال شدم / دست ما را هم بگیر و نزد برندگان نوبل ببر / موفق باشی