شعری از ازرا پاند

ترجمه: مجتبی پورمحسن


یک دختر

درخت وارد دستان من شده است

شیره ها از بازوانم بالا رفته اند

درخت از سینه ی من به پایین رشد کرده است

شاخه ها همچون بازوانم از من ریشه می گیرند

 

درخت تویی

خزه ها تویی

تو بنفشه هایی هستی که باد بر فرازشان می وزد

کودکی هستی چنان بزرگ

و همه ی اینها برای دنیا احمقانه است

مایکل کورلئونه یا همان هوشنگ گلشیری

راستش انتشار ویژه نامه هوشنگ گلشیری در روزنامه شرق  من یکی را که خیلی خوشحال کرد. چون مدتها بود که انتشار یادنامه هایی که جز آه و اندوه چیزی ندارند انتشار ویژه نامه گلشیری را باید یک اتفاق بسیار خوب دانست.گفت و گوی جالب حامد یوسفی با فرزانه طاهری ( که به طنز آن را می توان گفت و گوی  مدیر یک مشاوراملاک با یک مشتری خوب نامید) و یادداشت های فرشته داوران ، مهدی یزدانی خرم و حمیدرضا ابک بسیار خواندنی بود. از متن عباس میلانی اصلا خوشم نیامد . از همان متن هاست که در آن نویسنده اش حتا بدش نمی آید مرحوم یا مزخومه ی عزیز را حتا بهترین فوتبالیست قرن معرفی کند.

اما از لابلای این نوشته ها می توان به یک ویژگی دیگر گلشیری نیز پی برد. هموشنگ گلشیری پدرخوانده! البته من برخلاف خیلی ها که می خواهند پدرخوانده و پدرخواندگی را نفی کننند اصلا تمایل ندارم با اطلاق عنوان پدرخوانده چیزی از گلشیری کم کنم یا چیزی به او اضافه کنم( البته در نظر خودم) اما اعتقاد دارم  پدرخواندگی گلشیری بیش از آنکه شبیه تصویری باشد که امثال روانی پور از او ساخته اند شبیه ماکل کورلئونه فیلم پدرخوانده است.

چطور نویسنده خوبی می شوی؟

شعری از چارلز بوکوفسکی
ترجمه: مجتبی پورمحسن

باید با زنان زیادی خوابیده باشی
با زنان زیبا
وچند تا شعر عاشقانه ی خوب نوشته باشی
نگران سن و سالت
واستعدادهای تازه از راه رسیده نباش
فقط خیلی آبجو بنوش
بیشتر و بیشتر
و حداقل هفته ای یکبار به پیست اتوموبیلرانی برو
و سعی کن برنده شوی
یادگرفتن رمز و راز بردن سخت است
هر بی سروپایی می تواند بازنده ی خوبی باشد
موسیقی برامز را فراموش نکن
باخ و آبجو را هم همینطور
زیاد تمرین نکن
تا لنگ ظهر بخواب
از کارت اعباری استفاده نکن
پول هیچ چیز را سر موقع نپرداز
یادت باشد توی این دنیا کون هیچکس
بیشتر از 50 دلار ارزش ندارد( در سال 1977)
و اگر می توانی عاشق باش
در درجه اول عاشق خودت
اما اگر همیشه شکست را حتمی می دانی
جدا از اینکه دلیل شکست
قابل قبول به نظر برسد یا نه
مزه ی مرگ لزوما چیز بدی نیست
از کلیساها ‘ بارها و موزه ها بیرون بمان
و مثل عنکبوت صبور باش
زمان اندوه آدمهاست
به اضافه ی تبعید ‘ شکست ، خیانت
همه ی این تفاله ها
آبجو بنوش
آبجو خون مستمر است
عاشقی مداوم
ماشین تحریر بزرگی بخر
و با ریتم گامهایی که کنار پنجره ات بالا و پایین می رود
خردش کن
انگار که در رینگ بوکس و در سنگین وزن مبارزه می کنی
و سگ های قدیمی را به یاد بیاور
که به خوبی جنگیدند:همینگوی ، سلین،داستایوسکی،هامسون
اگر فکر می کنی که آنها مثل تو
در اتاق های کوچک
دیوانه نمی شدند
بدون زنان
بدون غذا
بدون امید
پس آماده نیستی
آبجوی بیشتری بنوش
وقت هست
اگر هم نبود
باز هم خوب است

در غیاب ادبیات اروتیسم وجود نداشت

«چرا ادبیات »مجموعه سه مقاله نه چندان بلند از ماریو بارگاس یوسا است که اخیرا با ترجمه زیبای عبدالله کوثری در کتابی کم حجم منتشر شده است.یوسا در چرا ادبیات به ضرورت های پرداختن به ادبیات اشاره می کند . به اعتقاد او برخلاف نظر عده ی زیادی که ادبیات نه پدیده ای سرگرم کننده که یکی از نیازهای زندگی امروز است. او در بخشی از این مقاله می نویسد:ادبیات ، عشق و تمنا و رابطه ی جنسی را عرصه ای برای آفرینش هنری کرده است . در غیاب ادبیات اروتیسم وجود نداشت. عشق و لذت و سرخوشی بی مایه می شدو...
او ادر ادامه می نویسد: در دنیایی بی سواد و بی بهره از ادبیات ، عشق و تمنا چیزی متفاوت با آنچه مایه ارضای حیوانات می شود نخواهد بود...
بارگاس یوسا در مقاله ی دیگر این کتاب به جهانی شدن و عبارت تهاجم فرهنگی می پردازد و تفکر قایل به هجوم فرهنگی را نقد می کند .درمقاله ی سوم کتاب هم فرهنگ امریکای لاتین مورد بحث قرار می گیرد.

ضیا موحد، دو کتاب و یک گفت و گو

کتاب ایران در جستجوی مدرنیته که مجموعه گفت و گو های رامین جهانبگلو با روشنفکران ایرانی است کتاب خوبی است که از هریک از مصاحبه هایش می توان چیزی به دست آورد. از بین این گفت و گو ها پیش از همه به سراغ گفت و گو با سیمین بهبهانی و ضیا موحد رفتم چرا که دغدغه اصلی ام شعر است. اگرچه جهانبگلو گفت و گو را بسیار بد شروع می کند جوری که اگر موحد نبود کار به جایی می رسید که در خلال حرف ها از هرچیزی گفته می شد الا شعر،اما ضیا موحد واقعا در جواب جهانبگلو دیدگاهی حرفه ای درباره ی شعر را مطرح می کند که در آن اصل بر ترجمه ناپذیربودن شعر است. موحد در پاسخ به این سوال مصاحبه کنند که چرا چرا شعر معاصر ایران در دنیا مورد استقبال قرار نگرفته و بر فرهنگ های دیگران تاثیر نگذاشته است میگوید که معلوم نیست چیزی که ما در ترجمه از شعر شاعران انگلیسی زبان می خوتنیم همان شعر آنها باشد. ضمن اینکه هرچند سالهاست که ما آثار شکسپیر را در اینجا می خوانیم اما این نمایشنامه نویس و شاعر بزرگ هیچ تاثیری بر فرهنگ ما نگذاشته است. به اعتقاد موحد ذات زبانی شعر ، آن را ترجمه ناپذیر می کند.
اخیرا مجموعه شعر مشتی نور سرد سروده ی ضیا موحد شاعر تجدید چاپ شده است. من این کتاب را در سال 1379 زمانی که اولین بار توسط انتشارات اکنون منتشر شده بود خاواندم و نقدی هم بر آن نوشتم که در روزنامه ی همبستگی یا صدای عدالت چاپ شد. نمی دانم چطور شاعری که چنین اعتقاداتی درباره ی شعر دارد شعرهای کتاب مشتی نور سرد را می نویسد که به نظرم شعرهای بسیار بدی هستند و حتا بسیاری شان اصلا شعر نیستند. اگرچه نباید از یاد برد که شاعر موقع نوشتن شعر لزوما اعتقادات شعری اش را اجرا نمی کند.